ایستگاه آخر

مرا سفر به کجا می برد...

ایستگاه آخر

مرا سفر به کجا می برد...

 

امروز یه پیراهن از دوران کودکی که نگهش داشته بودم (بودند!) رو بعد از مدت ها دیدم. یک مرتبه رفتم به چندین سال پیش و دوران خوش کودکی. یاد اون دوران به خیر

یه سری به آلبوم عکس های قدیمی انداختم. بزرگ شدن و تغییر رو می شد تویِ برگ برگِ آلبوم دید. کاش می شد به اون دوران پاک برگشت.

دلم برای لباس های دوران کودکی تنگ شده... 

 

* * *

 

هاچ زنبور عسل (قدیمی ترین کارتونی که یادم میاد نگاه میکردم) – مدرسه موش ها –  خونه مادربزرگ – هادی و هدا - حنا دختر در مزرعه – بل و سباستین – بینوایان - بی خانمان – زنان کوچک – بابا لنگ دراز – آن شرلی – گوریل انگوری -چوبین - بچه های مدرسه والت – زنان کوچک و ... 

نظرات 1 + ارسال نظر
علی یکشنبه 15 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 02:33 http://goorbany.blogfa.com

سلام دوست عزیز . عید غدیر خم را تبریک می گویم . وبلاگ خوبی دارید موفق باشید . منتظر نظرات شما در وبلاگم هستم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد