ایستگاه آخر

مرا سفر به کجا می برد...

ایستگاه آخر

مرا سفر به کجا می برد...

ناتانائل، برایت از لحظه ها خواهم نوشت. از نیروی جادویی حضور خواهم گفت. از ارزش و قدرت لحظه ای از زندگی که حتی توان نفی مرگ را نیز دارد، برایت خواهم سرود.

ناتانائل، به گذشته و آینده بی اعتنا باش و «دم» را دوست بدار. چرا که گذشته در «آن» می می میرد و آینده هم در حسرت رسیدن به «حال» است، پس برای اینکه در ترس از مرگ و در حسرت به سر نبریم، باید در حضور لحظه هایمان با تمام عشق زندگی کنیم...

مائده های زمینی نوشته آندره  آندره ژید

 

* * *

 

+ مرخصی به پایان رسید و باید خودم رو برای برگشتن آماده  کنم. 

نظرات 2 + ارسال نظر
مهرداد یکشنبه 15 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:25

خیلی قشنگ بود.

دختر کبریت فروش شنبه 26 دی‌ماه سال 1388 ساعت 11:14 http://www.friendship4eva.persianblog.ir

alan bade ye moddate toolani umadam be blogam sar zadam. nazareto didam ke taghriban male 1 mahe pishe..Are dige tokyo nistam vali delam ajib baraye unja tang shode har vaght khasti beri manam ba khodet bebar. weblogam bazivaghta khieli delam mikhad dobare toosh benevisam vali saram hesabi shulughe nemitunam mesle ghabaln behesh residegi konam. nemidunam yejurayi delam mikhad faghat makhsuse khaterate japonma bashe. az unja shuru shode delam mikhad hamunjam tamum beshe. merc ke sar zadi. khieli khsohhal shodam

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد