ایستگاه آخر

مرا سفر به کجا می برد...

ایستگاه آخر

مرا سفر به کجا می برد...

خاطرات

مدت ها بود که می خواستم دوباره شروع  به وبلاگ نویسی کنم که یا حال و حوصله این کار رو نداشتم و یا امروز و فردا می کردم تا اینکه خیلی سریع و ناگهانی به خدمت اعزام شدم که خود داستان مفصلی داره...

خلاصه کلام اینکه الان حدود یک ماهی از خدمت سربازی من گذشته و چند روزی هست که مرخصی میان دوره هستم و فردا هم باید حرکت کنم به سمت پادگان محل خدمت.

تصمیم گرفتم که خاطرات خدمت رو توی چند ساعتی که به پایان مرخصی مونده اینجا قرار بدم، هر چند که توی این بیست و چند روز گذشته، خاطراتم رو یادداشت نکردم ولی به طور خلاصه اون هایی رو که توی ذهنم مونده (که اکثرشون مونده!) رو می نویسم.

شاید این بهانه ای باشه که حداقل دیگه گهگداری اینجا چیزی بنویسم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد