بالاخره تمام شد... چهار سال هم عمر کمی نیست ولی خیلی زود گذشت٬ خیلی زودتر از اونی که فکرش رو می کردم...
امروز - در واقع الان دیگه میشه دیروز - آخرین روزی بود که سر کلاس درس به عنوان دانشجو نشستم. امتحانات هم که تمام بشه این عنوان دانشجو هم تمام...!
---------------------------------------------------------------------------------
قدم زدن در جنگل ،
دراز کشیدن بر سبزه ها ،
کنار دریاچه و کوهستانی نشستن ،
گله ای گوسفند را تماشا کردن ،
و با سگی سخن گفتن !
به صدای آتش بخاری گوش دادن ،
با انسان هایی که دوستشان داری
روزها را رج کردن !
آزادی تجربه شده ،
آزادی دوست داشتنی . . .
................................................... مارگوت بیکل
من هم خیلی عنوان دانشجو رو دوست داشتم..حیف دیگه ندارمش!! کلی هم ازش سود می بردم!!
سود؟!!! من که چیزی ندیدم!
ولی مهمتر از عنوان، خاطرات خوب و بدی بود که توی این چهار سال گذروندیم
چقدر جالب ...منم الان دارم خودمو میکشم تا به اون دانشگاهی که تو داری ازش فارغ میشی دست پیدا کنم !میدونم که به هیچ وجه آش دهن سوزی نیس اما آینده مه که باهاش پیوند خورده ...
من هم به خاطر اینکه دور رو به شما جوون ها بدم دارم فارغ! میشم وگرنه شما که در بیا نیستید!!!
امیدوارم موفق بشی
سلام
موفق باشید انشالله نوبت ما هم برسه . راستی از این به بعد شما نباید بگیم دانشجو ولی چی باید صداتون بزنیم.موفق باشید خوشحال می شم با حضور گرمتون شمع وجودم رو روشن کنید.
سلام
ممنون. انشاالله که موفق میشید
هنوز یک ماهی مونده ولی بعدش..... !!!!
سلام
فکر میکنم عکسهای وبلاگم درست شده
بهم سز بزنین