ایستگاه آخر

مرا سفر به کجا می برد...

ایستگاه آخر

مرا سفر به کجا می برد...

 

" گوستاو فلوبر " میگه:

آنهایی که از عشق های ناکام مانده شان، از مرگ عزیزان و از خاطرات شنیدنی شان حرف می زنند؛

از جور زمانه و غم بشریت می گویند؛

در مهتاب گریه می کنند؛

در حضور بچه ها از شدت مهربانی دیوانه می شوند؛

در غروب آفتاب عمیق می شوند و با دیدن وسعت دریا حالت تفکر آمیزی به خود می گیرند

همه از یک قماشند،

دلقکند! ... دلقک! 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
پاییز برگ ریزان چهارشنبه 17 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 10:16 http://azi.blogsky.com

سلام دوست من
ممنون از حضورت
موفق باشید

سعیده چهارشنبه 17 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 17:40 http://www.kaktoos55.blogsky.com/

چرا ؟؟؟

چراشو باید از مرحوم فلوبر پرسید!
ولی همچین بیراه هم نگفته!

نینا پنج‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 13:23 http://yerahgozartanha.blogsky.com/

اگر از قبل میدانستم که قمار عشق را به معشوقه خواهم

باخت هرگز عاشق نمیشدم...

پریا شنبه 20 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 19:59 http://pariyakermani.blogsky.com

جالب بود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد