پسین ، پسین هر پنج شنبه ی بی خبر
ما سر قرارمان بودیم
نه میل بوسه رویمان را زمین می گذاشت
نه ما کوله بار دقایق را
اصلا تمام هفته ها و هزاره های هم آغوشی
پر از حلول ِ حیا در ملاقات ِ گریه بود
اما پسین ، پسین هر پنج شنبه ی بی خبر
ما سر قرارمان بودیم
هیچ حرفی از بگو مگو های ستاره با شب نبود
تا شبی ، شبی که بی گاه خوابمان را در ربود
کسی آمد آهسته صدایم کرد و رفت
خبر آوردند که پرنده فال فروش کوچه ی ما مرده است
پس از آن به بعد بود
که دیدیم تنها باد ، باد می آید و باد
پس از آن به بعد بود
که شنیدیم ما بی چراغ و راه بی مسافر است
پس از آن به بعد بود
که همه ی روزهای معمولی ما
پاره ای از همان پنج شنبه های حیا در ملاقات ِ گریه شد .
..............................................................................سید علی صالحی
سلام
متنهای زیبات رو خوندم
شروع خوبی بوده ...
امیدوارم موفق باشی
آهنگ مرحوم بسطامی؟
زیباست
چقدر پر کاری!!!!!!!!!!